
«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه مینویسند.» ... به نام خداوند لوح و قلم - حقیقت نگار وجود و عدم - خدایی که داننده ی رازهاست - نخستین سرآغاز آغازهاست ... وبگاه پیک ایران با محوریت موضوعات مختلف در شبکه های اجتماعی بنا شده و هدف اصلی آن اشتراک گزاری اطلاعات برای استفاده شما عزیزان میباشد. ... مرحبا ای پیکِ مشتاقان بگو پیغام دوست / تا کنم جان از سرِ رَغبت فدای نام دوست! حافظ
تبادل لینک هوشمند
ابتدا ما را با عنوان پایگاه رسانه ای پیک و آدرس peykiran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته.
در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
هنگامي که مشرکان مکه از راه و وسيله اي براي جلوگيري از پيامبر (ص) وارد شدند ولي نتيجه نگرفتند تصميم گرفتند آن حضرت و بستگان او از بني هاشم را در شعب ابوطالب که دره اي در پشت کوه ابوقبيس بود و خانه هاي بني هاشم در آنجا قرار داشت محاصره شديد اقتصادي نمايند تا آنها از شدت گرسنگي و تشنگي بميرند .
مشرکان در اين مورد قطعنامه اي نوشتند و هشتاد نفر آن را امضاء کردند و آن را در ميان پارچه اي نهاده و در داخل کعبه آويختند . محاصره در آغاز محرم سال هفتم بعثت شروع شد و حدود دو يا سه سال ادامه يافت در اين مدت بر بني هاشم و زنان و کودکان آنها بسيار سخت گذشت گاهي مخفيانه بعضي به آنها غذا مي رساندند . يکي از امور مهم در ماجراي محاصره اين بود که ابوطالب پدر بزرگوارعلي (ع) شب و روز در فکر نگهباني پيامبر (ص) بود ، شب ها مکرر بستر او را عوض مي کرد و غالباً فرزندش علي (ع) را در بستر او مي خوابانيد و او را در جاي ديگر تا مبادا بستر آن حضرت شناخته گردد و مشرکان با مکر و نيرنگ به آن حضرت آسيب برسانند يا از بالاي کوه ابوقبيس به سوي بستر او سنگ پرتاب کنند . حضرت علي (ع) با کمال شهامت و خلوص در بستر پيامبر (ص) مي خوابيد و جان خود را فداي آن حضرت مي کرد .
ابن ابي الحديد در اين باره مي نويسد : « ابوطالب غالباً در مورد شبيخون دشمن و آسيب رساني شبانه به پيامبر(ص) در هراس بود شب از خواب بر مي خاست و پسرش علي را در بستر پيامبر (ص) مي خوابانيد.»
يکي از افتخارات زندگي حضرت علي (ع ) اينکه آن حضرت در شب هجرت پيامبر (ص) به مدينه در بستر پيامبر (ص) خوابيد . مطابق بعضي روايات ، شب هجرت همچنان خان پيامبر (ص) در محاصره بود تا آنگاه که سپيده سحر دميد ، آنها ديدند با روشني هوا شناخته و رسوا مي شوند به طرف بستر پيامبر (ص) حمله کردند ، علي (ع) ديد جمعي شمشيرها از نيام برکشيده اند و در پيشاپيش آنها خالدبن وليد با شمشيري بران به پيش مي آيد ، حضرت عليي (ع) با سرعتي عجيب به سوي خالد پريد و خالد را غافلگير کرد و دستش را گرفت و آنچنان فشار داد که نعره و فغان خالد بلند شد ، علي (ع) شمشير خالد را گرفت و به يورشيان حمله کرد که آنها همچون رميدن حيوانات به وسط حياط رميدند ، ناگاه ديدند علي (ع) به آنها حمله کرده است ، گفتند : ما به تو کاري نداريم رفيق تو (محمد) کجاست ؟ علي (ع) پاسخ داد : من از او خبري ندارم .
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 2178
بازدید هفته : 244
بازدید ماه : 2751
بازدید کل : 61658
تعداد مطالب : 1264
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1